تولد سه سالگی
قطرات باران، طراوت شادابی یک دل خوش از بودن ترا به زمینی که سهم من از هستی است، هدیه می کنند.صدای تق تق باران روی شیروانی دل من ، هوس یک استکان چای داغ را به شکرانه تماشای وجود تو ، مهمان می کند. آبان نامی آشناست که من با آن سابقه دوستی سه ساله دارم.و شانزدهم این ماه نقطه عطف من و دلخوشی هایم از زندگی است. این روزها خیالم آغشته به توست و تو در وجود من حکمرانی می کنی. باز آبان شد و میتونم با صراحت بگم هر سال 12 ماه من به انتظار آبان دیگری برای قدردانی از خدا برای نعمت وجود تو و شادی بودنت ، پشت پنجره دل می نشینم. الان چند روزیه سرما خوردم حالم زیاد خوب نیست و امیری بخوبی درک کرده که نباید به من نزدیک بشه اما درکش خیلی بیشتر ا...
نویسنده :
مامان امیر محمد
17:29