امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

از نگاه تا لبخند امیرمحمد

سال95

به نام خدایی که از پشت پرچین های بلند نگران حال ما انسانهاست. سال 95 پرده ای از هست ها و نیست ها با پرش دید کوری در برابر ما نشسته بدترین خاطره این سال مرگ ناگهانی پسر دایی عزیزم بود که هنوزم ظرف باور من از قبولش سرباز میزنه از اول مرداد پس از مرگ پسردایی ام تا همین پنجشنبه اتی هر هفته یک مراسم تشیع و ترحیم تو اقوام و آشناها داشتیم .واقعا رمق امید در نهادمون نموند. امیرم اعتراض داره و میگه دیگه از قبرستون و مسجد و حسینیه بدم میاد و همیشه نگرانه  میگه نکنه نوبت ما بشه با فوت پسردایی ام یه مدتی علنی تارک دنیا شدم و پایان نامه رو کلا به قصد فراموشی بستم و کنار گذاشتم و نتونستم به موقع دفاع کنم. الان حدود یک ماهی میشه که د...
27 مهر 1395
1