روز مادر مبارک/ سال93
مادرم خستگی ها و دلزدگی هایم از زندگی تمام می شود وقتی به روزی می رسم که بقچه دل را برایت باز می کنم ، اگر بگویم اسمت چون نام خدا دوا ، و یادت چون یاد خدا شفاست کفر نگفته ام، همیشه هر جا به بن بست میخورم دعای تو سد راه مرا بدون آوار، ویران می کند و من ناسپاس از بار غمی که برهنه پا و خسته دل، برایم تا مقصد به دوش کشیدی و ناشکر از خدایی که بواسطه دعای توو بخاطر بزرگی خویش و نه بخاطر لیاقت من، برایم خدایی می کند پیش می روم و فراموش می کنم خدایی و مادری دلسوز از پشت پرده دلهره های من ، نگران، مترصد موقعیت دادرسی نشسته اند... تا اینکه باز سنگی در انتظار سرم ترا و خدایت را که معجزه ای چون مادر دارد یادآوری کند. مادر به ح...
نویسنده :
مامان امیر محمد
13:35