امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

از نگاه تا لبخند امیرمحمد

امیری و دلتنگی

1390/8/5 14:05
391 بازدید
اشتراک گذاری

یه چند روزی آقایی رفته بود مشهد و امیر به هر گوشی موبایلی میرسید چپه میذاشتش در گوشش و میگفت اوووو(الو) آقا و بعد گوشی رو برمیداشت میگفت کو؟

البته آقایی هم روزی دو سه بار زنگ میزد حال امیری رو میپرسید و باهاش حرف میزد و ازش میخواست صدای مرغ و خروس رو در بیاره

امیری هم از قول نامعروف مرغ میگفت قده قده قا

و از قول خروس میگفت قولی قولی قو

و صدای گربه رو هم جدیدا میگه بوووووو

و صدای هرچی پرنده رو میگه قا قا قا

خلاصه تا زنگ درو میزدن همه میگفتن آقا اومد و امیری با گریه و خنده تا دم در چاردست و پا میدوید و ناکام برمیگشت تا اینکه یه روز( یکشنبه هفته پیش)آقایی واقعا زنگ درو  زد و هرچی ما گفتیم آقا اومد امیری محل نداد و با گریه اعلام اعتراض کرد و نشون داد دیگه خسته شده از این همه شوخی بیمزه

و وقتی آقایی از دراومد امیری از زور هیجان در پوست خودش نمیگنجید و آقایی براش یه عقاب اورده که به زیر سقف آویزونش کردن و دائم در حال پرواز و قاقا کردنه و خودشم باز وبال گردن آقایی شده

اینم عوارض نیکی بیش از حده که گریبانگیر آقایی شده دیگه...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)