امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

از نگاه تا لبخند امیرمحمد

رویداد چند ماهه

1390/11/3 0:47
420 بازدید
اشتراک گذاری

امیری و توقعاتش پاک منو از قید زمان و مکان فارغ کرده نمیدونم امروز چندمه دیروز چند شنبه بود ، دیشب چی خوردم فقط و فقط به امیرمحمد می اندیشم و با پیشرفت ابسیلونیش تو حرکت و جهشیش تو کلام برای خودم زمان و تقویم میسازم.

واکسن یکسالگی امیری و ماجراهاش که ماجرای کفشهای میرزا نوروز رو بایکوت کرده بود ( آخه سرما خورد و تا 12-10 روز نشد که واکسن بزنه) بالاخره شنبه 28 آبان تو یه مرکز بهداشتی دیگه ای تزریق شد و برخلاف همیشه که امیری رو مینداخت تو بستر و تب و درد رو براش به ارمغان میاورد ایندفعه براش انرژی زا شد و شیطونی هاش گل کرده بود .

دیگه اینکه الان سه هفته ای میشه امیری در یک اقدام یهویی رو پاش وایساد و همه رو ذوق زده کرد و الان سه هفته است ما رو مترصد دیدن اولین قدمهاش تو خماری گذاشته.

اولین بار 7 آذر امیری رو بردیم آرایشگاه و موهاشو کوتاه کردیم که با ماشین مشکلی نداشت اما به محض دیدن قیچی قالب تهی میکرد و بعدشم انتظار داشت آرایشگر بشینه رو صندلی و مو و قیچیشو بده دست امیری( تنها کاری که موفق نشد امتحانش کنه همین بود).

در مورد دندوناشم اینکه الان دو دنداون از فک پایین و دو تا از فک بالا جونه زده و دارن به شمار دندوناش اضافه میشن

لغات جدید امیری:

پلتاب (پریسا)

منم (مریم): که اسم منه و نام کوچیک منو صدا میکنه و به زن دائیش میگه مامان

دادا(داداش : که به محمد خاله میگه)

دایی دان( دایی جان)

دایی ددئید ( دائی سعید)

قاقد بادید ( ساکت باشین)

دس مس مزن( دست بهش نزن)

ایت نقونی ( اذیت نکنی)

و صدای حیوونا رم در میاره

گاوه میگه: ماما

ببئی میگه: بع بع

هاپو میگه: هاپ هاپ

کلاغه میگه: غا غا

جوجه میگه: با صدای خیلی ضعیف و نازکی میگه    جی جی

خروسه میگه قو قو لی قلی

پیشی میگه: مو مو

و مرغه میگه: اینو با کرکر خنده غیر قابل کنترلی میگه قد قد قدا(؟)

و اسبه میگه: سرشو به دو طرف بصورت افقی و بشدت تکون میده و میگه هی هی هی هی

دیگه اعضای بدنشو که میپرسی کجاست با تکون دادن و یا اشاره نشون میده

پا و دست و تلفظ میکنه

و عشق وافری به حیوونات خصوصا هاپو و جوجه داره و صدای بع بع گله گوسفند تو تلوزیون براش دلنوازترین برنامه هاست.

و دیگه با همه افراد خانواده نماز میخونه در حالت سجده هم میگه ایی لوله لوله لوله ( ذکر سجده شه)

به تسبیح میگه هپچی و موقع ذکر دونه های تسبیح رو میشمره و با حالت پچ پچ میگه الاه لا لا لا لا

و یکی از خاطراتش که واسه همه بازگو میکنه خاطره تصادف چند تا ماشین و جیغ کشیدن خودش از ترس بود

که میگه : دودود تتتتتتق( یعنی ماشینا بهم برخورد کردند و صدای تق دادن)  امیل ( یعنی امیر) با یه جیغ ممتد که لحظه به لحظه صداش بیشتر میشه میفهمونه که جیغ کشیده و ترسیده.

در آخر بلوف نکردم اگر بگم خاطر خواهاش هزار هزارن اینو همه اونایی که باهاش در تماسن میدونن اما ممکنه غرورشون اجازه اقرار نده

اینم چند تا از عکسای امیری

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

ثمين
13 بهمن 90 23:40
سلام اومدم ازتون دعوت كنم كه از نمایشگاه هفت سین دنیای نفیــــــــــس ديدن كنيد منتظرتونم
پیداب
15 بهمن 90 10:33
قربونت برم جیگرم
الیسا
15 بهمن 90 18:22
امیر کوچولو حسابی شیطون شدی. ماشالا مامان امیر براش اسپند دود کن چقدر با نمک حرف میزنه. کاش میشد فیل بزاری ببینیم.