توپ و امیر و تاتی
بالاخره دل امیری واسه انتظار ما به رحم اومد و قدم رو چشم زمین گذاشت.
البته این راه افتادن امیر رو باید مدیون توپش دونست چرا که کاری رو که همه ما تو چند ماه کردیم و نشد این توپ زوار در رفته تو یه ساعت کرد و با یه چشمک نامرئی که از دید ما پنهان بود و از دید امیری هویدا ، این حسنی ما رو تحریک کرد که با تاتی رفتنش یه ضربه واسه شوت این نحیف، بخرج بده
بله امیری با عجله و تند تند میدوئه و میگه تاتی تاتی تاتی و به توپ که میرسه میگه گل و گل زدن همانا و سقوط کردن همان
این دفعه سبز نوشتم چون دلم با راه افتادن این یه دونه پسر سبز و خرم شده
دعا میکنم که قدم های امیرمحمد کوچولو در امتداد زندگی استوار و محکم برداشته بشه و در جهت صراط مستقیم مستدام باشه.
امیر من نوپایگیت مبارک.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی