امیری و اوپ
٢٣ بهمن ماه بعد از اون همه مراقبت و بپا بپا که از امیری داشتم یه لحظه غفلت باعث شد که امیری بقول خودش اوپ بشه و دستش سوخت.
از صبح تا ظهر هیچ کاری نکردم و فقط از امیر مراقبت کردم و ظهر که رفتم زنگ بزنم آژانس که ببرمش خونه آقایی( آخه باباش گفت که نمیتونه مرخصی بگیره و بیاد دنبال ما) امیر با سرعت نور خودش رو به اتوی فوق العاده داغی که واسه اتو کردن مانتوی کتان رو منتها درجه تنظیمش کرده بودم رسوند و با صدای جیغ بنفشش خودمو به اتاق رسوندم و دیدم رنگش کبود شده و زبونش تو دهنش داره میلرزه و با دیدن اتو جیگرم آتیش گرفت .
جالب اینجاست امیرمحمد دست چپش رو به من نشون داد و من اونو بمدت 10 دقیقه تو آب سرد گذاشتم که تاول نزنه اما تو خونه آقایی دست راستشو نشون داد و گریه کرد دیدیم که دستش کباب شده و دیگه هیچ امداد اولیه ایی کاری از پیش نمیبرد چون دیگه اولیه نبود نیم ساعتی گذشته بود هر چند خاله سمانه اونو تو آب گذاشت اما غروب که رفتم دنبالش دیدم دو تا تاول گنده زده و خودش با ذوق بهشون میگفت توپ
و حالا ترکیده و آه از نهادش برآورده
اینم مدرک جرم من و سوختن دست امیری