امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

از نگاه تا لبخند امیرمحمد

سال95

1395/7/27 16:31
213 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدایی که از پشت پرچین های بلند نگران حال ما انسانهاست.

سال 95 پرده ای از هست ها و نیست ها با پرش دید کوری در برابر ما نشسته

بدترین خاطره این سال مرگ ناگهانی پسر دایی عزیزم بود که هنوزم ظرف باور من از قبولش سرباز میزنه

از اول مرداد پس از مرگ پسردایی ام تا همین پنجشنبه اتی هر هفته یک مراسم تشیع و ترحیم تو اقوام و آشناها داشتیم .واقعا رمق امید در نهادمون نموند. امیرم اعتراض داره و میگه دیگه از قبرستون و مسجد و حسینیه بدم میاد و همیشه نگرانه سوال میگه نکنه نوبت ما بشه

با فوت پسردایی ام یه مدتی علنی تارک دنیا شدم و پایان نامه رو کلا به قصد فراموشی بستم و کنار گذاشتم و نتونستم به موقع دفاع کنم. الان حدود یک ماهی میشه که درگیرش شدم اونم یقه گیر من شده و ول کن نیست. الان ارزو میکنم که کاش اموزش محور میخوندمسکوت

محرم امسال ، اشکمون لب مشکمون بود و فرصت خالی کردن عقده دلامون ، هدیه امام حسین(ع) به ما بود .عظمت شهادت امام حسین در دسته های سینه زنی و زنجیر زنی ، علم ایمان به ذات اقدس الهی و شجاعت حسین و یارانش بود که در قلب امیرمحمد کوچک من هم به اهتزاز دراومده تا جایی که دیشب ازم خواست یه کتاب در مورد قیام مختار براش ببرم و بخونم تشویق از این بابت خوشحالم اما گاهی سوالاتی که میپرسه که باید سر خجالت در جیب بیسوادی فرو کنم . سعی دارم مطالعاتم رو در زمینه سوالات احتمالی امیر گسترش بدم.

امیر امسال پیش دبستانیه برخلاف تابستون که کلاس زبانش رو نیمه رها کرد و اعلام کرد درس و مشق تعطیلیه و دیگه مدرسه نمیرم اما الان با ذوق و شوق میره و تکالیفش رو انجام میده کلی هم شعر یاد گرفته و سوره های ناس و توحید و کوثر رو به انگلیسی.

دامنه لغات انگلیسی اش بالا رفته البته از وقتی زبون باز کرد تحت آموزش خاله ها و زن داییش بود و اسم همه حیون ها رو بلد بود بخاطر علاقه ش اول به موجودات (اعم از حشرات و حیوانات و پرندگان و...) و بعد به زبان انگلیسی

علاقه به این چیزا در حدیه که یه شیشه جا مربا برمیداره و هرچی گیرش اومد میگیره و میندازه توش از مورچه بگیر تا گودزیلا

یه عالمه زنبور میگیره میندازه تو شیشه که براش عسل درست کنن

و کرم درخت مو رو گذاشته تو ظرف یه بار مصرف میگه میخواد برام شال ابریشم ببافهتعجب

یه بار گفت منو ببرین خارج میخوام دایناسور پیدا کنم گفتم امیر دایناسور نیست نسلش منقرض شده گفت کی گفته نیست ؟ مامان به خدا اینا تنبلن خوب نمی گردن میگن نیست منو ببر ببینم چند تا پیدا می کنمخطا

خلاصه الان داره در مورد گودزیلاها تحقیق میکنه و بهترین نوع پوشک بچه واسه پسر خاله سمیه که قراره ان شاء الله عید به دنیا بیاد

میاد میگه مامان به خاله سمیه بگو پوشک بارلی بهتریه میگن نه جیش بچه ازش میزنه بیرون و نه بو میده وشبم بچه خواب راحتی داره. خودش بصورت خودکار رفته تو کار تحقیق ومشوقی نداره

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)