امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

از نگاه تا لبخند امیرمحمد

از همه جا و از هیچ جا

خیلی وقته به وبلاگ امیر سر نزدم، توی یک طوفان فکری تو دریای زندگیم دست و پا می زدم و تخته ای برای آویزون شدن بهش پیدا نمیکردم، تمام فکرم معطوف همه چی بود نه فقط یک چیز، از طرفی هجوم تکالیف این ترم با دوازده واحد کمر تفریحات خودم و گل پسرم رو به خاک مالیده از سال 93 این رو بگم که تولد امیر افتاد تو محرم و بخاطر مشگلاتی که قبل و بعدش دادشتم نتونستم براش تولد بگیرم یه شب آقایی تمام نوه های متولد نیمه دوم سال رو دعوت کرد خونش و واسه همشون تولد دست جمعی گرفت که امیر معترض شد و گفت من تولد فردی میخوام و این شد که یه شب دیگه تو بهمن ماه براش تولد گرفتیم و  عمو علی و عمو مصطفی هم با خانواده ( ولی بعد شام ) حضور داشتن و حسابی خوش گذشت خصوصا ا...
26 فروردين 1394

سفر یک روزه به اراک

جمعه شب که دایی جان اینا خواستن برگردن اراک ، امیر کفشاشو بغل کرد و زار زار گریه کرد که ما هم باید باهاشون بریم ، مقاومت من در برابر اصرارهای عاجزانه اون مثه یک اسکلت پوسیده از جای برخاسته پودر شد و زیر دست و پای انکارم ریختم. دیگه آخرش مجبور شدیم که راهی بشیم  دایی جان به شوخی گفت میچرخونیمش تا وقتی خوابش گرفت میبریم میذاریمش خونشون امیر زود پاشد و گفت کی آدامس داره؟ و یا آدامس گرفت گذاشت تو دهنش گفت اینو که بخورم احتمال خوابم نمیگیره بیدار باشم خیالم راحت تره  بعد همکارم یکی دوبار زنگ زد و من نتونستم جواب بدم به بابای امیر زنگ زدم که فلانی زنگ زده نکنه مرخصی بخواد؟ که امیر گوشی رو گرفت گفت مریم خانم بسه دیگه من که می دونم ت...
5 بهمن 1393

من و امیر و سرما

یک ترم گذشت همیشه وقتی از چیزی میگذره میگیم چه زوددددد اما من نمیگم زود گذشت حداقل این یک ترم رو، شاید اگه منم بیرون گود نشسته بودم فکر میکردم زود گذشته ولی فقط خدا می دونم من چی کشیدم در اون شبایی که امیرو میذاشتم و می رفتم تهران یک شبش یکسال و دوشبش ده سال برام میگذشت الانم استرس دارم که ترم بعد اگر عمری باشه چه خواهد شد؟ همکلاسیای خوبی دارم یکی از یکی بهتر و می دونم فارغ التحصیل بشم چقدر دل تنگشون میشم قدر این لحظاتم رو می دونم اما دلم یاری نمیده که از اوقاتی که دارم لذت ببرم. این ماه شانزدهمش امتحان داشتم و موقع برگشت تو اتوبوس و تو فکر لذتبخش تولد امیر بودم تو روز شانزدهم از آبان عزیز و در دنیای آرامش موقتی که بعد از استرس...
22 دی 1393

ظرف زندگی

اومدم تا بنویسم ولی نمی دونم از چی و از کجا؟ یا از کی؟ نمی دونم از کی نیومدم و چیا رو ننوشتم تنها چیزی که می دونم اینه که از مهر ماه سرم با درس و مشق دوباره گرم شده، فقط گرم شده ولی چیزی از بار سنگین ابهامات رو مغزم رو کاهش نداده، خدا روشکر حالم بهتر شده اما دکتر می گفت باید استرس نداشته باشم تا خوب بشم اما مگه میشه؟ هر نفس من به یه استرس جدید بنده و فکر می کنم واسه همه همینه امروز دوستی حرف قشنگی از قول حق تعالی زد می گفت خدا گفته " من به هر بنده ای که دارم طوری نگاه میکنم که انگار فقط همین یک بنده رو دارم اما بنده یه جوری رفتار میکنه که انگار همه خداشن بجز من " واقعا هم همینه حتی اگه قلبا هم توکل به خدا کرده باشیم اما د...
28 آبان 1393

اوقات سردرگمی

احساس می کنم گم شدم! همه جا هستم و هیچ جا نیستم خیلی وقته نیومدم اینجا، تو این مدت یه پام تهران و یه پام شهرستانه . دو روزی که تهرانم همش با فکر امیر و استرس اون سپری میشه و چند روزی که شهرستانم بیشتر اوقاتم تو اداره است و فعالیت های اداری و شبا هم که به تکالیف و مطالعه درسی می رسم. حسم رو قبل از گم شدن خودم گم کردم . واقعا نمی دونم چه حسی دارم  خوشحالی و ناراحتی و امید و ناامیدی مثه بازار دست فروشا تو یه سبد و تو ذهنم تلمبار شده همه به یه قیمت و یه دل که یه سر و هزار تا سودا داره استادمون میگفتن ازدواج چیز خوبیه و در کنار ادامه تحصیل باید باشه میگفتن اگه فقط یک هدف رو بگیرین و بقیه اهداف زندگیتون رو رها کنید به مقصد نمی رسین و...
24 مهر 1393

ناگفته ها

اوایل شهریور رفتیم مشهد، نذز کزده بدم امیرو ببرم و حالم که خوب شد در اسرع وقت برم پابوس آقا موقع رفتن اومدم یه صفایی به سر پسرم بدم که چشمتون روز بد نبینه موهاش شد حکایت یکی بود و یکی نبود و دایی جان زحمت کشید تو اراک بردش اصلاح( ایندفعه این کلمه اصلاح واسه شرایط کله امیر واقعا برازنداه بود) چون جز اصلاح کاری نداشت . خیلی حرفا واسه امام رضا داشتم اما همیشه میشم مصداق اون شعری که میگه" گفته بودم چو بیایم غم دل با تو بگویم .... چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی" اونجوری که مورد انتظارم بود سفره دلمو براش باز نکردم اما مطمئنم که منو از اجابت دعاهای در دل پنهانم بی نصیب نمی کنه امیرم خیلی خوشحال بود فقط یه روز که انتظامات دم...
20 شهريور 1393