سرباز کوچک عاشورا
امسال محرم باشکوهی داشتم، یادمه هر دو سال قبل امیر تو روزای اول محرم مریض بود( سرماخوردگی) و تب چشماشو بسته بود و جز ناله ازش نشنیدم و پارسال که شب تاسوعا نزدیک بود با گیر کردن آب نبات تو گلوش... زبونم لال روزای سختی رو که با بیماری و عمل جراحی امیر محمد سپری کردم یادم نمیره فقط ذکر یا حسین بود یا ابوالفضل تو ذهنم به این فکر میکردم که میشه محرم بیاد و امیرم رو سینه زن عمویی بکنم که جونش رو در راه لب تشنه برادرزاده هاش داد ( و این کمترین فلسفه شهادتش بود که از اول تو گوش ما خوندن و خدا می دونه چه هیبتی داشت این شهادت) و میشه لباس سیاه بر تنش کنم که الفبای عشق به حسین رو بهش آموزش بدم؟یه روز قبل از محرم رفتم و لباس سیاه براش خریدم و برد...
نویسنده :
مامان امیر محمد
18:07