کرونا: فرصت ها و تهدیدها
نمی دونم چند وقته به این وبلاگ سر نزدم. نمی دونم چند روز و چند ماه و بعد از عدد رند تولدم گذشته، تقویم و ساعت وزاری سمت چپ و راست منن واسه تمایز زمان. عید 99 هم رسید. امیر محمد از شش ماه قبل از عید سوال صبحگاهیش قبل از برخاستن از رختخواب و آماده شدن برای مدرسه این بود" چند روز دیگه عید میشه؟" منتظر ماهی قرمز و جوجه رنگی و دید و بازدید بود و خیلی چیزای دیگه که اگر چه به زبون نمیاورد اما لبخندش در حالت بسته بودن پر از آرامش چشمامش اینو جار میزد که قند تو دلش آب شده. و بعد از زمزمه ورود این مهمان ناخوانده و منفور به کشورمون عید رو از یاد برد و مدتی بعد از جدی شدن قرنطینه بقول خودش حس یک زندانی در سلول انفرادی گلوش رو فشار میده.
تا اینکه سر و کله این ویروس منحوس رسید. البته فرصتی رو که پشت سیستم نشستم و دارم وبلاگ امیر رو آپ میکنم به برکت وجود همین ویروس و قرنطینگی اون دارم. ویروسی که وقتی افرادی اسم سرباز خدا رو روش گذاشتن مقداری از تنفرم رو نسبت بهش کم کرد و سعی کردم به جای فکر کردن به تهدیدهای که داره با رعایت جوانب بهداشتی و توکل به خدا، به فرصت هایی که ایجاد کرده بپردازم رفتم تو کار آشپزی و شیرینی پزی و مطالعه و ایجاد کانال کاری و البته غیر انتفاعی و مربوط به فعالیت های فرهنگی تعطیل شده اداره مون در شبکه های اجتماعی .
امیرمحمد الان کلاس سوم دبستان هستش و همچنان خرسند و شکرگزار وجود خواهرش نیکا خانم هست. نیکا الان دو سال و نیمه شده و البته زبون ریز و شیرین کار و ماشاءالله فوق العاده باهوش و البته خودرای
اگه چشمم به نیمه پر کرونا باشه
- تعطیلی و استراحت و فرصت هم با هم بودن { یک خانواده چهارنفره)
- ایجاد فرصتی برای فیلم دیدن و مطالعه کردن و تقویت هنرهای خانگی
- ترک انگشت مکیدن امیر محمد 👦بعد از سالها تلاش سه جانبه خودم و خودش و باباش
- و خلع پنپرز نیکا👧
روزهای سختی رو داریم میگذرونیمروزهایی پر از وارونگی که وقتی جوک هاش تو شبکه های اجتماعی برام میاد به جای خندیدن منو به تفکر وا میداره . من کرونا رو یک ذره بسیار کوچیک به اندازه ای که با چشم غیر مسلح هم دیده نمیشه از خدا می دونم حتی اگر واقعا تصنعی و بیولوژیکی باشه.قدرتی که در مساجد و مقبره ها و زیارتگاه ها رو همه بست تا در قرستان بقیع رو باز کنه. قدرتی که زندانی ها رو آزاد کرد و آزادها رو زندانی. قدرتی که اسم سرماخوردگی روشه اما انگشت شدت رو شش هر کسی که بذاره بدتر از سرطان و سکته میشه. قدرتی که عدالت رو حداقل در قاموس لغات بشر به دوش میکشه وقتی یقه کسی رو بگیره پولدار و فقیر و پیر و جوان ( برخلاف اداعای دانشمندان و بر حسب رخدادهای عینی)نمیشناسه.و الان تو یه کانالی خوندم که یه خانواده هندی نام دختر تازه متولد شده شون رو کرونا گذاشتن 😲 خودشون هدفشون رو ایجاد اتحاد جهانی عنوان کردن اما من بالشخصه دوس ندارم جای این دختر باشم و یه روزی ازم بپرسن معنی اسمت چیه و بگم یه دسته از ویروس های سرماخوردگی که در سال 2019 باعث تعطیلی و مرگ و میر در جهان شد و میتونید منو کوید 19 صدا کنید.بنظر من ماسک مجانی و مایع ضدعفونی بین نیازمندان توزیع میکردن ثوابش بیشتر بود و ممکنه کبابش کمتر میشد.
به هر حال همونطور که قرن ها قبل قول دادم تعدادی از عکس های امیر محمد و نیکا رو میذارم.
عکس ها ترتیب تاریخی ندارن فقط میتونم بگم یکیشون امیره و یکی نیکا در گذر زمان😅
البته با هفت سال فاصله سنی
نیکا روز ششم تولد
نیکا دوماهگی
حالا بعد از یه عکس مشترک، امیر محمدو داشته باشیم