امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

از نگاه تا لبخند امیرمحمد

تاسوعا و لطف حسین(ع) و عباس(ع)

کربلا کعبه عشق است و منم در احرام شد در این قبله عشاق دو تا تقصیرم دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من دید در آن آب روان تصویرم باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود حج من آنگه میرم وصل شد حال قیامم به عمودی به سجود بی رکوع ماند نماز من و این تکبیرم جسدم را به سوی خیمه اصغر مبرید که خجالت زده زان تشنه لب بی شیرم   چند روزی من و امیر و بابایی سرما خورده بودیم و مریض شدیم واسه همین اومده بودیم خونه خودمون و شب تاسوعا واسه دیدن سارا رفتیم خونه آقایی و از ساعت 9 شب تا 11 با امیری که هرروز واسه خونه اقایی گریه میکرد کلنجار رفتیم تا راضی شد بیاد.&nb...
13 آذر 1391

سفیر سعادت

خلیل‌وارببینید عید قربان را برای رونمایی شش گوشه می‌دهم جان را چگونه است که دل، کربلایی است امروز فرا گرفته چرا عطر سیب ایران را بهشت پنجره دیگری به قم گشود کنون که مست کرده هوایش دل خراسان را  " حمیدرضا برقعی"   یک پنجره از این بهشت هم رو به سوی شهر ما باز شد و روز شنبه (11 آذر) ، شهر ما هم به ورود ضریح جدید امام حسین(ع) مزین شد. چیز دیگه ای نمیتونم بگم چون واژه های مناسبی برای بیان احساسم به دیدن ضریح ، پیدا نمی کنم. اما عبور کاروان سفینه النجاه از شهر ما، استثنایی ترین حادثه عمر من و امیریه حداقل تا الان. من بدلیل مشغله کاری تونستم ساعت یازده و نیم شب بهمراه خانواده م ب...
13 آذر 1391
1