آش دندونی
روزجمعه 9 تیر، خاله ها و دایی های امیری و مادری هرکدومشون زحمت نوعی از حبوبات رو تقبل کردن و مادری و زن دایی واسش آش دندونی پختن که قضیه اش مصداق آش نخورده و دهن سوخته است و با اینکارمون امیرمحمد رو تو رودربایستی گذاشتیم بلکه برق یه دندونی به ما نشون بده و خود امیری هم با ذوق و شوق غیر قابل وصفی میخورد و اصلا خجالت نمیکشید که هیچ توضیحی واسه این همه انتظار ما نداره مامان بزرگ امیر میگفت باید براش آش دندونی درست کنین که دندوناش زودتر در بیاد خوب اینم حرکت از ما حالا برکتش رو کی میبینیم الله اعلم و دیگه اینکه امیری عاشق هندونه است و با دیدن هندونه سر از پا که چه عرض کنم پدر و مادرشم نمیشناسه و دیگه خودتون ببینین و خورش...
نویسنده :
مامان امیر محمد
0:33