اميري و واكسن 18 ماهگی
روز شنبه امیری واکسن 18 ماهگیش رو زد.
درست ١٦/٢/٩١دوباره زنگ زدم شبکه بهداشتی که واکسن یکسالگیش رو زدن آخه اونجا بنظر میاد بهتر میزنن
خلاصه من و بابایی امیری رو بردیم بقول خودش آقا دوتول آپول(آقا دکتر آمپول)
موقع زدنش یه جیغ و یک ثانیه گریه بود و بعدش بدو بدو و شیطونی اما دریغ از یکی دو ساعت بعد که امان از درد آپول......
با جرات نفس میکشید و اگر کسی از کنارش رد میشد داد و بیداد میکرد که مبادا تنه اون شخص به دست یا پاش بخوره و تا 24 ساعت تب داشت که تا صبخ علی الطلوع روی پاهای اینجانب ناله میکرد و سر ظهر مجبورش کردم بشینه ، زیر بار نمیرفت اما از من اصرار و از اون انکار و آخرش سنگ تموم گذاشت و یه دفعه بلند شد و لنگ لنگان قدم میزد تا اینکه بعد یه ساعت که داداش محمد اومد از ذوق دیدار اون درد پا رو فراموش کرد و بدو بدویی راه انداخت که بیا و ببین شبم رفتیم عروسی که از دم در تالار با دست و کل وارد شد.
اما
امااااااااا بعد سه روز یهو تب کرد و باز اون شب رو تا صبح رو پاهای من ناله کرد و بعد بردیمش پیش دکتر و متوجه شدیم اقا سرما خورده .
و الان که خدا رو شکر بهتره
راستی آقایی و دایی جان و سمانه و مادری دهم اردیبهشت از مکه با یه عالمه سوغاتی و من جمله یه دست کت و شلوار واسه امیری برگشتند و یازده اردیبهشت ولیمه تو تالار داشتن و امیری کفشاش و پوشید و میدوید و داد میزد و از انعکاس صداش لذت میبرد.
آها ... بعدا که کت و شلوارش فیکس تنش شد عکسشو میذارم.
دیگه اینکه 14 اردیبهشت دختر عموی امیری بدنیا اومد(مهسان).