امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

از نگاه تا لبخند امیرمحمد

اميري و واكسن 18 ماهگی

1391/2/23 14:27
428 بازدید
اشتراک گذاری

روز شنبه امیری واکسن 18 ماهگیش رو زد.

درست ١٦/٢/٩١دوباره زنگ زدم شبکه بهداشتی که واکسن یکسالگیش رو زدن آخه اونجا بنظر میاد بهتر میزنن

خلاصه من و بابایی امیری رو بردیم  بقول خودش آقا دوتول آپول(آقا دکتر آمپول)

موقع زدنش یه جیغ و یک ثانیه گریه بود و بعدش بدو بدو و شیطونی اما دریغ از یکی دو ساعت بعد که امان از درد آپول......

با جرات نفس میکشید و اگر کسی از کنارش رد میشد داد و بیداد میکرد که مبادا تنه اون شخص به دست یا پاش بخوره و تا 24 ساعت تب داشت که تا صبخ علی الطلوع روی پاهای اینجانب ناله میکرد و سر ظهر مجبورش کردم بشینه ، زیر بار نمیرفت اما از من اصرار و از اون انکار و آخرش سنگ تموم گذاشت و یه دفعه بلند شد و لنگ لنگان قدم میزد تا اینکه بعد یه ساعت که داداش محمد اومد از ذوق دیدار اون درد پا رو فراموش کرد و بدو بدویی راه انداخت که بیا و ببین شبم رفتیم عروسی که از دم در تالار با دست و کل وارد شد.

اما

امااااااااا بعد سه روز یهو تب کرد و باز اون شب رو تا صبح رو پاهای من ناله کرد و بعد بردیمش پیش دکتر و متوجه شدیم اقا سرما خورده .

و الان که خدا رو شکر بهتره

راستی آقایی و دایی جان و سمانه و مادری دهم اردیبهشت از مکه با یه عالمه سوغاتی و من جمله یه دست کت و شلوار واسه امیری برگشتند و یازده اردیبهشت ولیمه تو تالار داشتن و امیری کفشاش و پوشید و میدوید و داد میزد و از انعکاس صداش لذت میبرد.

آها ... بعدا که کت و شلوارش فیکس تنش شد عکسشو میذارم.

دیگه اینکه 14 اردیبهشت دختر عموی امیری بدنیا اومد(مهسان).

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)