اولین سفر با امیرمحمد

اولین مسافرتمون با امیر محمد در تاریخ 22 شهریور به مقصد شمال کشور بود، سفر خوبی بود و به همه خصوصا امیری خوش گذشت این همه ایی که میگم من و امیر و باباش و همکارمون و خانمش و بچه های دو قلوش بودیم که یه پسر(حسین و بقول امیر "حود"که عشق امیری بود) و دختر ( فاطمه) هستند و هردو آروم و سر به راه و از دست امیر محمد و چنگ زدناش و ناخنای تیزش کلافه بودند. شب اول وقتی به تهران رسیدیم تو پارکینگ حرم امام چادر زدیم و تاصبح همونجا موندیم و ساعت 7 صبح حرکت کردیم و از جاده هراز به راهمون ادامه دادیم تو مسیر چند جا واسه استراحت نیم ساعته توقف کردیم و بالاخره ساعت 12 رسیدیم محمود آباد، تمام طول سفر کف ماشین رو تا سطح صندلی های عقب پا ساک و پتوها بالا آوردیم و عین یه تخت خوب و راحت براش بستری تدارک دیدیم که یا اونجا خواب بود و یا پاهاشو میبرد بالا و با دستاش انگشتای پاش رو انگولک میکرد و میخندید تو هتل هم که آروم و قرار نداشت باید یکسره میبردمش کنار دریا( که دریا از دور دلشو میبرد و از نزدیک زهره اش رو آخه از دور آواز میخوند و دست میزد و از نزدیک موج که میومد با ترس وافری درخواست فرار میکرد) یا تو محوطه اسباب بازیهاش تاب بازی میکردخلاصه تو این مدت سه چهار روز شهرهای نور، فریدونکنار(به یاد ماندانا) ، بابلسر و رفتیم و برگشتنی از مسیر رشت قزوین و همدان برگشتیم و همه شهرهای مسیر استانهای مازندران و گیلان رو دیدیم و تو بعضی هاش مثل رشت، تنکابن، لاهیجان، منجیل و رودبار توقف داشتیم و بالاخره شب رو زیر چادر تو قزوین خوابیدیم و باز تو همدان سه چهار ساعتی توقف داشتیم اما امیری طفلک رو ساق دست و بازوهاش و ران هاش کهیر زد و صورتشم حسابی سوخته بود هرچند که الان تا حدودی هر دو موردش برطرف شده و ره آورد سفر شد بهانه های پی در پی امیری برای خارج شدن از خونه و سیر و سیاحت تو باغ که زحمتش افتاده گردن آقایی 

اینم چند تا از عکسای شمال

کنار دریای تنکابن

پارک جنگلی نور

ساحل دریای شهرستان زیبای نور

امیر محمد وحسین (قهوه خانه بین راهی هراز)

و اعتراض امیر محمد به بازگشت به هتل

ذوق بازی امیر محمد که ما رو بیچاره کرده بود و اجازه نمیداد حتی مواظبش باشیم شعارش فقط استقلال آزادی بود