امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

از نگاه تا لبخند امیرمحمد

زندگی جدید و وقایع اخیر

1397/7/8 17:46
236 بازدید
اشتراک گذاری

زندگی ما با اومدن نیکا کوچولوی جدید شد و هر کدوممون رو به نوبه خودمون و به اقتضای شرایط خوشحال، محدود و متعهد و مسئولیت پذیر کرد. نیکا 19 مرداد96 به دنیا اومد شش ماه اول که خوه بودم باب میل همه بود امیر لذت مادر تمام وقت رو به حسرت مادر پاره وقت می سنجید و بابایی لذت بوی غذای گرم و تازه رو می چشید و نیکا هم که قابل گفتن نیست. بعد از شش ماه دوباره کار شروع شد و نیکا و امیر بی تاب رفتن مامان و دیر برگشتنش شدن وشکم بابا دوباره عزادار غذاهای نه چندان تازه شد و البته در این وسط من می فهمم فرفره چه بدبختیهخسته

همه کارا با بدو بدو و عجله انجام میشه و البته آمپر استرس هی بالاتر میره

تو این مدت فشار خون بالا که سوغات نیکا بود برام دمار از روزگار من در آورده بود و دائم بیمارستان بودم و شکر خدا مدتیه که بین دیدار منو بیمارستان یه کم فاصله افتاده. نیکا الان یکسال و حدود دو ماهه به دنیا اومده که متاسفانه به دلیل درگذشت عروس خاله نازنینم بی خیال جشن تولد شدم براش.

نیکا چهار تا دندون تو فک پایین و دوتا فک بالا داره. و نشست و برخاست و مدت دو هفته است راه افتاده حسابی.

امیرمحمد کلاس دوم شده و علاقه به جک و جونور و حشره و ... فروکش که نکرد  هیچ، فورانم که نکرده هیچ، علاقه به جن و تلاش برای تسخیر اجنه هم اومده روی علایقشگریه

برای نیکا یه وبلاگ ساختم به اسم نیکا هدیه آسمانی

و الان در فکر مختلط کردن وبلاگشونم و یا جداسازی حریم خصوصی شون . چون می خوام بعدا که سوادشون به نوشتن وبلاگ قد داد ریش و قیچی رو بدم دست خودشون خلاصه فکرم مشغول همینم هست.

و دیگه اینکه چند روزیه فکرم مشغول آسمانی شدن یه فرشته کوچولو به نام "وهاب" که یه لحظه جگرم از بی تابی های مادرش سرد نمیشه است و همینجا از صمیم قلبم دعا می کنم خداوند آرامش و صبری به اندازه عظمت خودش به این مادر عطا کنه .دلشکسته

پسندها (3)

نظرات (2)

مامان و بابای حلما و حسینمامان و بابای حلما و حسین
8 مهر 97 20:58
دسته گلهای زندگی تان همیشه باطراوت و سرسبز باد ...
مامان صدرامامان صدرا
9 مهر 97 10:27
خدا حفظشون کنه ❤ به خانواده داغدیده  وهاب کوچولو هم صبر بده😯