رویداد چند ماهه
امیری و توقعاتش پاک منو از قید زمان و مکان فارغ کرده نمیدونم امروز چندمه دیروز چند شنبه بود ، دیشب چی خوردم فقط و فقط به امیرمحمد می اندیشم و با پیشرفت ابسیلونیش تو حرکت و جهشیش تو کلام برای خودم زمان و تقویم میسازم. واکسن یکسالگی امیری و ماجراهاش که ماجرای کفشهای میرزا نوروز رو بایکوت کرده بود ( آخه سرما خورد و تا 12-10 روز نشد که واکسن بزنه) بالاخره شنبه 28 آبان تو یه مرکز بهداشتی دیگه ای تزریق شد و برخلاف همیشه که امیری رو مینداخت تو بستر و تب و درد رو براش به ارمغان میاورد ایندفعه براش انرژی زا شد و شیطونی هاش گل کرده بود . دیگه اینکه الان سه هفته ای میشه امیری در یک اقدام یهویی رو پاش وایساد و همه رو ذوق زده کرد و الان سه هفته است م...
نویسنده :
مامان امیر محمد
0:47